با انتخاب ایدههای محوری نظریه شلر در مورد معنای رنج، میتوان گفت که رنج تنها زمانی دلیلی موجه برای “وجود” و “بودن” دارد که به خاطر و با باوری معنوی و برای “شدن” به آن نزدیک شویم. در این حالت، رنج، به خودی خود مایه تسلی است، چرا که شما برای به دست آوردن چیزی بالاتر رنج میبرید.
همه ما با مفهوم رنج آشنائیم و به تناسب آن را تجربه کرده ایم؛ با این همه برای بسیاری از افراد، پذیرش و تحمل رنج و معنا داشتن یا بی معنا بودن رنج کشیدن، محل تردید و پرسش است.
در غرب، (و در ایران به واسطه ترجمه کتابهای روانشناسی تجاری و شبه علمی) این ایده ایجاد شده است که در هر شرایطی، باید از رنج کشیدن پرهیز کرد و به اصطلاح “رنج نیازمند راهبردهای اجتنابی است”.
با این حال، هیچ کس نمی تواند تا ابد از تجربه هایی از این نوع اجتناب و دوری کند، مهم نیست که چقدر سعی کنید از رنج پرهیز کنید یا آن را انکار کنید. نتیجه چنین نگرش انکارگرایانه ای در مواجهه با واقعیتها، جز رنج مضاعف چیزی به همراه ندارد.
در مقابل چنین ایده هایی که بر پرهیز و دوری از رنج تاکید دارند، متفکرانی مانند ماکس شلر و ویکتور فرانکل سعی کردند از آن فراتر بروند. آنها پیشنهاد کردند که اگرچه رنج خوشایند نیست، اما تجربه ای است که اگر از منظری واقعی به آن نگاه شود می تواند هم دست یافتنی و هم معنادار باشد.
این همان چیزی است که در نظریه معنای رنج شلر مطرح میشود و در این درس به آن خواهیم پرداخت.
نظریه شلر در مورد معنای رنج
نظریه شلر در باره معنای رنج، این ایده را مطرح می کند که تجربه درد و رنج باید هدفی داشته باشد. به عبارت دیگر، رنج و درد به دلیلی اتفاق می افتد و از نظر اخلاقی، هر فردی وظیفه دارد که دلیل رنج خود را بیابد.
شلر توصیه می کند که هنگام مواجهه با رنج، دو چالش را بپذیریم. اولین مورد، کشف معنای عمیق رنج است و دومی، جمع و جور کردن خود، سکوت، تأمل، تفکر و مراقبه در مورد رنجی که متحمل می شویم. از نظر او، این همان چیزی است که منجر به تسلط بر روح و طبعا مدیریت رنج می شود. در واقع، فرد با کشف معنای رنج خود و تامل کردن در آن “آرام، قوی، آزاد و آماده برای عمل” است.
این فیلسوف آلمانی رنج را یکی از ویژگی هایی می داند که ما را از سایر حیوانات متمایز می کند. به این معنی که حیوانات بر اساس اهداف صرفاً بیولوژیکی عمل می کنند؛ اما انسان دارای حس کمال است و بر اساس معنویت خود عمل می کند.
نظریه شلر در مورد معنای رنج رویکردی منطبق با بینش مذهبی نیز هست. در آموزه های مذهبی، رنج به عنوان راهی برای رستگاری در نظر گرفته می شود که از طریق فداکاری به دست می آید. بنابراین، حتی در بدترین لحظات، رنج مفهومی مثبت خواهد داشت، زیرا بخشی از روند مثبت تکامل است.
نگاه مثبت به رنج
شلر درباره معنای رنج می گوید که رنج بسته به سطح و عمقی که در آن احساس می شود، تعابیر متفاوتی دارد.
این فیلسوف سه سطح ممکن را برای احساس درد و رنج تعیین می کند: بیولوژیکی (مثل درد ناشی از بیماری و جراحت جسم)، روانی (مثل رنج ناشی از حسادت یا تحقیر) و معنوی (مثل رنج ناشی از فداکاری، ایثار و از خودگذشتگی).
هر یک از این سه سطح با سه بُعد از “وجود” (Existence) مطابقت دارد. رنج بیولوژیکی برای ارگانیسم (یا بدن ما)؛ رنج روانشناختی برای “من” ( “I” یا احساسات و ذهن ما)؛ و رنج معنوی برای “شخص” ( “the person” یا من اجتماعی و فردیت یافتۀ ما به عنوان انسان).
در رویکرد مثبت به رنج، معنای رنج را تنها زمانی می توان در یافت که فرد در بُعد «شخص» که با امر معنوی منطبق است قرار گیرد و به عنوان انسان به رنج خود مواجه شود. در سطح روانی یا ارگانیک، عمل رنج معنای واقعی ندارد، زیرا متضمن رنجِ غیرفعال و ناشی از عوامل درونی (جسم یا ذهن) است. بدین ترتیب تنها در بُعد “شخص” و به عنوان انسان است که فرد امکان انجام عمل متقابل را در برابر درد و رنج دارد.
شلر می گوید که رنج در “انسان” معادل فداکاری است و از این نظر می تواند مثبت باشد. کلمه «فداکاری» به عملی اطلاق میشود که عمداً انجام میشود و باعث درد و رنج است، اما به منظور به دست آوردن ارزشی بالاتر.
به عنوان مثال، شما از چیزی که خواهان آن هستید صرف نظر می کنید تا بتوانید به نقطه عطف دیگری برسید که برای آن ارزش بیشتری قائل هستید. یا به خاطر رفاه زن و فرزند از آسایش خود چشم می پوشید یا برای وطن، هموطنان، انسانهای دیگر یا عقیده و باورتان خود را به خطر می اندازید، وقت می گذارید، می جنگید یا شکنجه می شوید.
از این منظر و در نظریه شلر در مورد معنای رنج، شما دردی را متحمل نمی شوید، بلکه درد و رنج را بر اساس هدف خاص خود هدایت می کنید.
معنای رنج
سوالی که در پس همه این رویکردها وجود دارد این است که بالاخره چرا ما رنج می بریم؟
با انتخاب ایدههای محوری نظریه شلر در مورد معنای رنج، میتوان گفت که رنج تنها زمانی دلیلی موجه برای “وجود” و “بودن” دارد که به خاطر و با باوری معنوی و برای “شدن” به آن نزدیک شویم. در این حالت، رنج، به خودی خود مایه تسلی است، چرا که شما برای به دست آوردن چیزی بالاتر رنج می برید.
بنابراین، اگر از این منظر به رنج و درد بنگریم، رنج به عنوان عملی آزادانه و مسئولانه تلقی می شود. همانند رویکرد ویکتور فرانکل، این شرایط نیست که باعث درد و رنج می شود، بلکه درد و رنج شرایطی را تشکیل می دهد که فرد می تواند در برابر آن نگرش یا حالت “وجودی” اتخاذ کند. این رنج فقط در چارچوبی معنوی معنا می یابد، زیرا از نقطه نظر بیولوژیکی یا روانشناختی دلیلی برای آن وجود ندارد.
نظریه شلر در مورد معنای رنج نشان می دهد که هر انسانی می تواند در تجربه رنج معنایی پیدا کند، وقتی که آن را از منظری معنوی تفسیر کند.
بدینگونه، تحمل رنج یا پرهیز از آن برای ما زمانی امکان پذیر است که بدانیم این رنج به معنای شایستگی، ارتقاء و گامی به جلو برداشتن است. از این منظر است که رنج را به عنوان گامی در جهت تحقق کمال و تکامل تلقی می کنیم.