با این شگرد قرار است چیزهایی را که معمولاً از آن اجتناب میکنید در آغوش بگیرید. درواقع شما در حال تغییر طرز فکر در مورد مشکل هستید. هنگامیکه این کار را انجام میدهید ذهن، شما را از کارهایی که باعث اضطراب شما میشود دور میکند و این بهنوبه خود به شما امکان میدهد کاری را که میخواهید انجام دهید، راحتتر انجام دهید.
افراد زیادی در جهان از ترس، اضطراب و پیامدهای آن مثل لکنت زبان، عرق کف دست، پرخوری، بد خوابیدن، حضور در جمع و مانند اینها رنج میبرند. انجمن اضطراب و افسردگی آمریکا میگوید که سالانه بیش از 40 میلیون آمریکایی از اختلالات اضطرابی رنج میبرند. برای بهبود این اختلالها، گزینههای درمانی بسیاری وجود دارد اما اگر به شما بگویند که بهترین راه برای خلاص شدن از شر آن، تجربه بیشتر آن است، چه میگویید؟ کمی عجیب به نظر میرسد، درست است؟ اما این دقیقاً همان شگرد قصد متناقض یا قصد پارادوکسیکال (paradoxical-intention) است و بسیاری از افراد امروزه برخی از بدترین اضطرابها و ترسهایشان را با آن علاج میکنند.
برای اینکه با قصد یا نیت پارادوکسیکال بهتر آشنا بشوید خاطرهای تعریف میکنم. من از بچگی لکنت زبان داشتم. در دوران دبیرستان گروه تئاتر مدرسه نمایشی داشت که یکی از نقشهایش پسرکی با لکنت زبان بود. کارگردان که دبیرمان بود به من پیشنهاد داد و من پذیرفتم. در تمرینها مشکلی نداشتم و با لکنت همیشگی نقش را به خوبی ایفا کردم. شب اول نمایش اما اوضاع تغییر کرد. وقتی نوبت ورود من به صحنه شد هر چه تلاش میکردم با لکنت حرف بزنم زبانم مثل بلبل باز شده بود و اثری از لکنت نبود. بعدها روانشناسی برایم توضیح داد که آن شب لکنت من براثر قصد متناقض مرتفع شده است. درواقع خلاصه این بحث این است که وقتی با مشکل یا اختلالی مواجه هستیم تلاش آگاهانه و عمدی برای ایجاد آن اختلال موجب رفع آن میشود.در ادامه نحوه استفاده از این شگرد و جزئیات مهم آن برای دستیابی به اثر مطلوب توضیح دادهشده است.
تاریخ قصد متناقض
ویکتور فرانکل روانشناس مشهور که به خاطر کتابش «جستجوی معنا در انسان» شناختهشده است، در جنگ جهانی دوم و در اردوگاههای کار اجباری زندانی بود، بر اساس مشاهدات خود چندین روش درمانی ایجاد کرد، ازجمله قصد پارادوکسیکال.
فرانکل متوجه چرخهای شد: وقتی مردم از چیزی میترسیدند، احساس ترس میکردند و خواستار جلوگیری از آن بودند. سپس، آنها از ترسی که در وجودشان داشتند میترسیدند و بهاینترتیب ترس در چرخهای به رشد خود ادامه میداد و آنها بهواسطه همین ترسیدن دچار اضطراب میشدند. بهعبارتدیگر ترس باعث رخ دادن چیزی میشود که فرد بهشدت از وقوع آن وحشت دارد. این حالت فرد را وارد یک سیکل معیوب میکند. مثلاً کسی که از لرزیدن در برابر جمع و یا سرخ شدن وحشت فراوان دارد، آنقدر در این مورد اضطراب دارد که خود این اضطراب باعث لرزش کمی در او میشود و این لرزش، اضطراب او را بیشتر میکند و باعث لرزش بیشتر میشود و دوباره اضطراب بیشتر و… کاری که قصد متناقض انجام میدهد این است که این سیکل معیوب را قطع میکند.
قصد متناقض چگونه کار میکند؟
فرانکل قصد متناقض را این گونه تعریف میکند: فرایندی که با آن، فرد تشویق میشود، درست همان کارهایی را انجام دهد که از آنها میترسد و یا آرزو کند که همان چیزی که از آن میترسد اتفاق افتد.
ذهن ما اغلب، برعکس آنچه را که میخواهیم، انجام میدهد. هنگامیکه تلاش میکنیم فکر یا نگرانی را از ذهنمان خارج کنید، اغلب باعث بدتر شدن آن میشویم. بهعنوانمثال، اگر کسی به شما بگوید در مورد سگ سیاهوسفید با لکههای بنفش فکر نکنید، فکر نکردن در مورد آن دیگر تقریباً غیرممکن میشود. هرچه بیشتر سعی کنید در برابر فکری مقاومت کنید، ناامیدتر میشوید. به همین ترتیب، هر چه بیشتر سعی کنید از چیزی که میترسید جلوگیری کنید، ترس شما بزرگتر خواهد شد.
قصد متناقض شمارا به چالش میکشد تا برخلاف آنچه فکر میکنید عمل کنید.
بهعنوانمثال، به کسی فکر کنید که از شکست میترسد. این فرد بهطور طبیعی از قرار گرفتن در شرایطی که ممکن است شکست بخورد پرهیز میکند. بهعنوانمثال، از امتحان کردن چیزهای جدید امتناع میکند، به مکانهای جدید نمیرود، با افراد جدید آشنا نمیشود و … زیرا نمیخواهد خطر عدم موفقیت را به جان بخرد. بدین ترتیب، ترس رشد میکند و رشد میکند و فکر کردن درباره تلاش برای چیزهای جدید سختتر و سختتر میشود. اگر این فرد تحت درمان قصد متناقض قرار بگیرد، مرتباً خود را در شرایطی قرار میدهد که مجبور شود چیزهای جدیدی را امتحان کنند، حتی اگر ناکام بماند. این کار را تا زمانی انجام میدهد که دیگر ترسی وجود نداشته باشد و به زندگی عادی برگردد.
پس در قصد متناقض شما در مواجهه با مواردی که باعث اضطراب میشود، تمرکز خود را تغییر میدهید. بهجای اینکه از کاری اجتناب کنید زیرا میترسید آن را انجام دهید، نظر خود را تغییر میدهید، بنابراین بهطور پیشفرض “فکر میکنید” که قصد انجام آن را دارید یا حتی اینکه باید این کار را انجام دهید. بدین ترتیب، در مواجهه با چیزهایی که باعث ترس، اضطراب و نگرانی شما میشود، هدفمند میشوید.
موارد استفاده از قصد متناقض
قصد متناقض میتواند در بسیاری از مسائلی که باعث نگرانی ما میشود، کمک کند. از بدخوابی و لکنت زبان گرفته تا انواع فوبیا (ترس از ارتفاع، حضور در جمع، حضور در مکانهای شلوغ، پرواز با هواپیما، استفاده از آسانسور) پرخوری، وسواس فکری، حملات وحشتزدگی، لرزش دست، سکسکه،… .
نحوه استفاده از قصد متناقض در زندگی شما
یک نکته مهم که نباید فراموش شود این است که در بکار بردن قصد متضاد باید از ظرفیت منحصربهفرد انسان برای طنز استفاده شود و کاربرد این تکنیک با طنز همراه باشد. لازاروس (1971) بیان میکند که” یک عنصر کامل در روند قصد متضاد فرانکل، القای عمدی شوخی است.” حس شوخی کردن منحصراً انسانی است. هیچ حیوانی قادر نیست که چون انسان به خود بخندد. درواقع ” ما هنوز بهاندازهای که باید، شوخی را جدی نگرفتهایم” از دل تکنیک قصد متضاد این برمیآید که بیایید زندگی را چندان جدی نگیریم. بیایید از دل مشکلاتمان لذت ببریم. اگر ما بتوانیم کنار بایستیم و به آنها دزدانه نگاه کنیم و به آنها بخندیم، آنها نابود خواهند شد. مثلاً به فردی که در حضور شخص دیگری دچار لرزش و رعشه میشود؛ مثلاً جراح جوانی در برابر جراح ارشد یا شاگردی در برابر استادش، گفته میشود که از دفعات بعد وقتی این حالت به او دست داد سعی کند با تمام قدرت بلرزد، نشان دهد که چه رعشهگر خوبی است طوری بلرزد که بهترین رقاصها هم جلویش کم بیاورند. یا به فردی که از سرخ شدن میترسد گفته میشود که برایمان لبو بشو. این رویکرد به ما کمک میکند که در دور باطل ترس از نگرانیهایمان گرفتار نشویم.
شما هم اگر در زندگی از ترس و اضطراب رنج میبرید، ممکن است زمان آن رسیده که اندکی قصد متناقض را امتحان کنید. اینها کارهایی است که شما باید انجام دهید:
1. مواردی را که باعث ترس و اضطراب شما میشود شناسایی کنید.
2. به دنبال راههایی بگردید تا علائم و نشانههای ترستان را بزرگتر ازآنچه هست نشان دهید. بهعنوانمثال، اگر از عدم موفقیت میترسید، سعی کنید کارهایی را انجام دهید که نمیدانید چگونه باید انجام داد. به خود فشار بیاورید تا در کاری که انجام میدهید شکست بخورید.
3. برای دیگران و اطرافیانتان موقعیتهایی را که دچار ترس میشوید تعریف کنید (مثلاً ترس از سوارشدن به آسانسور و دچار تعرق یا تپش قلب شدن) و عمداً خودتان را با اغراق در نشانههای ترس دست بیندازید.
4. این کار را ادامه دهید تا زمانی که ایده عدم موفقیت (سوار آسانسور شدن یا هر موردی که دارید) دیگر باعث ترس و وحشت شدید شما نشود.
نکته اصلی که باید به خاطر بسپارید این است که با این شگرد قرار است چیزهایی را که معمولاً از آن اجتناب میکنید در آغوش بگیرید. درواقع شما در حال تغییر طرز فکر در مورد مشکل هستید. هنگامیکه این کار را انجام میدهید ذهن، شما را از کارهایی که باعث اضطراب شما میشود دور میکند و این بهنوبه خود به شما امکان میدهد کاری را که میخواهید انجام دهید، راحتتر انجام دهید.
منبع: savadezendegi.com