۷ گام برای رسیدن به خودباوری

تجربه‌ی زمانی را به یاد دارید که در یک قدمیِ موفقیت بوده‌اید، ولی ناگهان از تلاش کردن دست کشیده‌اید؟ که در چند قدمی مقصد، متوقف شده و راه رفته را بازگشته‌اید؟ چیزی که در این موقعیت‌ها شما را از رسیدن به هدف باز می‌دارد، صدایی است که از درون‌، ذهن شما را با پرسش و تردید پر می‌کند. اعتماد شما به خودتان را به چالش می‌کشد و در حالی که یک لحظه قبل مطمئن بودید با انجام این کار موفق خواهید شد، زیر گوش‌تان زمزمه می‌کند: اگر نتیجه‌ای که فکر می‌کنی را نداشته باشد چه؟ اگر نتوانی؟ اگر اشتباه کنی؟ و اطمینان شما کم‌کم آنقدر ضعیف می‌شود که دست می‌کشید. و بدتر از همه اینکه این صدای بازدارنده را از درون خوتان می‌شنوید. در این مقاله شما با ۷ گام برای رسیدن به خودباوری آشنا می‌شوید.

Northern Arizona Highlining

چرا به خودباوری احتیاج دارید؟

خودباوری برای هر کسی ضروری است. تا حالا چند بار پیش آمده که کاری را که می‌خواستید نکرده‌اید یا چیزی را که دوست داشته‌اید حتی امتحان نکرده‌اید، فقط به این دلیل که به قدر کافی خودتان را باور نداشته‌اید؟

خیلی‌ها نمی‌توانند توانایی‌های خودشان را باور کنند، چون دیگران آنها را باور ندارند. ولی همانطور که الینور روزوِلت، استادانه بیان کرده‌ است:

هیچ کس نمی‌تواند حس حقارت و ناتوانی را به شما القا کند، مگر این که خودتان با او موافق باشید.

با این حال همیشه شک و تردید‌های ناخواسته، راه‌شان را به ذهن شما پیدا می‌کنند. مثل مهمان ناخوانده‌ای که چون یک بار از او پذیرایی کرده‌اید، دیگر دست از سرتان بر نمی‌دارند. تردیدهایی مثل:

-واقعا می‌توانم این کار را بکنم؟

-دیگران از من بهتر و باهوش‌ترند و صلاحیت بیشتری برای انجام این کار دارند.

-اگر من این کار رابکنم یا این حرف را بزنم، دیگران چه فکری می‌کنند؟

-نمی‌توانم خطر شکست را بپذیرم.

-موفقیت برای دیگران است، نه برای امثال من!

اگر بعضی وقت‌ها برای باور کردن توانایی خودتان به مشکل برمی‌خورید، این نکات را بخوانید، به آنها فکر کنید، لذت ببرید و آنها را تمرین کنید!

۱. یادتان باشد که خودباوری، یادگرفتنی است

درجه‌ی خودباوری شما روی سنگ حک نشده، پس غیر قابل تغییر نیست. همه‌ی ما انعطاف پذیریم و می‌توانیم تغییر کنیم. حتی می‌توانیم فراتر از انتظارات‌مان پرواز کنیم. به یاد داشته باشید که وقتی به دنیا آمدید هیچ «می‌توانم» و «نمی‌توانم»ی در ذهن‌تان وجود نداشت. بعد ذره ذره، زندگی به شما یاد داد که چطور خودتان را محدود کنید. شما هیچ وقت از یک بچه نمی‌شنوید: «من آدمی نیستم که بتوانم…» آنها هنوز یاد نگرفته‌اند که افق‌های دیدشان را محدود کنند و هنوز تحت تأثیر آدم‌هایی که بدبینی از سراپایشان می‌بارد قرار نگرفته‌اند.

اولین قدم این است که فکرهای محدودکننده‌ای را که در طول زندگی در مورد خودتان در ذهن‌تان به وجود آمده پیدا کنید و همه را دور بریزید.

برای تهیه مجموعه صوتی اعتماد به نفس کلیک کنید

۲. به صدایی که در سرتان فکرهای منفی را تکرار می‌کند توجه نکنید

وقتی دچار تردید می‌شوید یک لحظه بایستید و گوش کنید. به آن صدای کوچک منفی در درون‌تان توجه کنید و ببینید این صدا واقعا صدای کیست؟ صدای والدین‌تان؟ صدای بچه‌های زورگوی مدرسه؟ مجموعه‌ای از صداهای متنوع زیاد، مربوط به زمان‌ها و اشخاص مختلف؟ یک چیز مسلم است: این صدای خودانتقادگر درونی در اصل صدای شما نیست. ممکن است خودش را طوری جا زده باشد که فکر کنید هست، ولی این صدا واقعا مربوط به شما نیست.

به خودتان بگویید: این صدای من نیست! بعد آن را به چالش بکشید و به تدریج سعی کنید کاملا آن را نادیده بگیرید.

۳. نقاط ضعف را به نقطه‌ی قوت تبدیل کنید

دامبو، شخصیت کارتونی بامزه‌ای را که همه به خاطر گوش‌های بزرگش مسخره‌اش می‌کردند یادتان هست؟ این تمسخر باعث شده بود که او از گوش‌های بزرگش متنفر بشود. ولی با گذشت زمان او توانست از همین گوش‌ها استفاده کند، و دیدگاهش را تغییر و به وضع موجودش رضایت بدهد.

اگر به جای تمرکز بر داشته‌ها و توانایی‌هایمان بر کمبودها و مشکلات‌مان تمرکز کنیم، فرصت خودباوری را از دست می‌دهیم. نباید فکر کنیم که بی عیب و ایرادیم؛ ولی البته با تمرکز بر نقاط ضعف برجسته، و بدون تلاش برای اصلاح آنها و بدون توجه نقاط قوت‌مان هم به هیچ کجا نمی‌رسیم.

مثلا اگر لجباز و سمج هستید، نکته‌ی مثبت آن را در نظر بگیرید. اگر از سماجت درست بهره بگیرید تبدیل می‌شود به عزم و سرسختی. اگر مشکل‌تان این است که زیاد نگران می‌شوید، باید بدانید که روی مثبت این ویژگی آن است که قدرت تخیل قوی‌ای دارید و می‌توانید از آن به نفع خودتان استفاده کنید.

هر باور منفی‌ای را که در مورد خودتان دارید در نظر بگیرید و با کمک خلاقیت‌تان آن را طوری برگردانید که به یک نکته‌ی مثبت تبدیل بشود. (دامبو و گوش‌هایش را به یاد بیاورید.) این کار برای‌تان سرگرم کننده خواهد بود.

نکته‌ی بعدی مورد علاقه‌‌ی من است:

۴. قدرت‌های برترتان را تقویت کنید

قدرت‌های فراطبیعی قهرمان‌های مشهور را در نظر بگیرید و قبل از این که روزتان را شروع کنید آنها را برای خودتان بنویسید. این قدرت‌ها ممکن است هر چیزی باشند، مثلا سرعت فوق‌العاده، توانایی بالا رفتن از دیوار، پرواز کردن، دیدِ اشعه‌ی ایکسی…یا هر چیزی که به ذهن‌تان رسید. دارید از خودتان می‌پرسید چرا این کار را به شما پیشنهاد می‌کنم؟ دلیلش این است که «مجهز کردن» ذهن‌تان با فکر کردن به این ویژگی‌های مثبت واقعا می‌تواند در رفتارتان مؤثر باشد.

علاوه بر این قدرت‌های فوق‌العاده، همه‌ی ویژگی‌های مثبتی را که به ذهن‌تان می‌رسد بنویسد. نه فقط آنهایی که در خودتان می‌بینید، بلکه هر ویژگی‌ای که به نظرتان مثبت است. هر صبح، قبل از خروج از خانه آنها را بنویسید. مثلا فهرست من می‌تواند شامل این موارد باشد:

قدرت

وقار

آرامش

هوش

شوخ‌طبعی

سخاوتمندی

تیزهوشی

کاریزما

جاذبه‌ی جنسی

خوشرویی

شهرت

اراده

و این فهرست را می‌توان همین طور ادامه داد. من از شما نمی‌خواهم که روی ویژگی‌هایی که دارید، یا حتی بعدا می‌خواهید به دست بیاورید تمرکز کنید، فقط می‌خواهم توجه‌تان را روی کلمات بگذارید. هر روز چند دقیقه برای نوشتن آنها و چند دقیقه برای نگاه کردن به این فهرست وقت بگذارید. اشکالی ندارد اگر فهرست‌تان هر روز تکراری باشد. به معنی‌ای که هر کدام از این کلمات واقعا برای شما دارند، فکر کنید.

تعجب می‌کنید وقتی ببینید چطور همین کار ساده، ضمیر نا‌خودآگاه‌ شما را تجهیز می‌کند.

۵. مربی انگیزه‌بخش خودتان باشید

اگر شک و تردید با قیافه‌ی زشت‌اش از درون شما سربرمی‌آورد و نمی‌گذارد تصمیم درست را بگیرید، تصور کنید خودتان (آن بخش هوشیار خودتان)، مربی آن بخش سرکش و نگران وجودتان است؛ این همان کسی است که باید با او مشورت کنید. فکر کنید اگر یک نفر که با تمام وجود او را باور دارید دچار شک و تردید می‌شد به او چه می‌گفتید؟ بعد بنشینید و همان حرف‌ها را به خودتان بزنید.

پس اگر دارید برای مصاحبه‌ی شغلی می‌روید و ناگهان «صدای خودتان» را می‌شنوید که شروع به بیان تردیدهایش می‌کند، چند دقیقه وقت بگذارید. بنشینید و چشم‌هایتان را ببندید و به عنوان مربی، خودتان را راهنمایی کنید:

«ببین، تو از پسش بر میای. طبیعیه که نگران باشی، ولی این فقط نشون میده که کاری که میخوای بکنی برات اهمیت داره. تو همه‌ی تجربه و صلاحیت لازم رو داری. حالا دیگه ناله کردن بسه، بلند شو و انجامش بده! حتی اگر نتونی این کارو به دست بیاری، بازم با نشون دادن تمام تلاشت باعث افتخار منی.»

در ذهن‌تان یک مربی موقر، با رفتار دوستانه و رُک‌گو را مجسم کنید. مثل آدمی که می‌شناسید، یا دوست دارید بشناسید. حرف زدن با خودتان به عنوان یک نفر دیگر (البته در خلوت ذهن‌تان) در چنین شرایط پراسترسی، باعث می‌شود که اعتماد به‌ نفس‌تان به سرعت بالا برود.

۶. تمرین کنید که خودتان را به جای قهرمان‌ها بگذارید

گذاشتن خودتان به جای قهرمان‌ها، تمرین بسیار خوبی برای افزایش خودباوری است.

یک بار پسربچه‌ای را درمان کردم که مبتلا به اِمیتوفوبیا (در مورد او، ترس از استفراغ کردن دیگران) بود. او برای من در مورد زمانی گفت که خواهرش مریض بوده و او به شدت می‌ترسیده است. بعدا متوجه شدم که او عاشق فیلم‌های آرنولد شوارزینگر است. من با او در مورد این که آرنی اگر در موقعیت او بود چطور با بیماری خواهرش کنار می‌آمد صحبت کردم. من این پسربچه را از طریق هیپنوتیزم وادار کردم ببیند که چطور این مردِ قویِ اتریشی تبار (شخصیت مورد علاقه‌ی او) قهرمانانه با استفراغ کردن دیگران کنار می‌آید! بعد پسربچه را وادار کردم واقعا تصور کند که خودش آرنی است و ببیند در این صورت چطور با بیماری دیگران و چنین شرایطی برخورد می‌کند.

او توانست با «وام گرفتن» از ویژگی‌های شخصیتی قهرمان مورد علاقه‌اش و حفظ آنها برای خودش، بر فوبیای سختی که او را رنج می‌داد چیره شود. برای این پسربچه راحت‌تر بود که تصور کند آرنی با بیماری دیگران کنار می‌آید، نه خودش.

او ذره ذره، رفتار خونسرد، آرام و قاطع قهرمانش را در خودش شکل داد.

به موقعیتی فکر کنید که کمبود خودباوری شما را بازداشته است. بعد قهرمان خودتان را تصور کنید ( قهرمان شما ممکن است هر کسی باشد، از رهبران جهانی و قهرمان فیلم‌ها گرفته تا آدمی که آخر همین خیابان خودتان زندگی می‌کند) چشمان‌تان را ببندید و مجسم کنید که او چطور «قهرمانانه» با همین موقعیت کنار می‌آمد. بعد چند لحظه تصور کنید که جای او هستید؛ در همان شرایط و موقعیت، ولی شما آن قهرمان هستید. این کار را تا زمانی که حس کردید می‌توانید ویژگی‌های او را در خودتان به وجود بیاورید ادامه بدهید.

۷. یک تصویر قوی از خودتان بسازید

صرفِ متقاعد کردنِ خودتان به اینکه می‌توانید کاری را انجام بدهید برای رسیدن به خودباوری کافی نیست. خودباوریِ حقیقی زمانی به دست می‌آید که به تدریج بتوانید به درجه‌ای برسید که خودتان را در حال آرامش اجتماعی ببینید؛ در حالی که کاری را که می‌خواهید شروع کرده‌اید، کتابی که را می‌خواستید نوشته‌اید و یا هر چیز دیگری را که لازم بوده باور داشته باشید انجام داده‌اید و همان آدمی شده‌اید که می‌خواستید.

این عادت را برای خودتان به وجود بیاورید که هر روز چند دقیقه بنشینید و چشم‌هایتان را ببندید و خودتان را ببینید که با قاطعیت، آرامش و قدرت رفتار می‌کنید. این تمرین تصویرسازی قوی به این معنی است که شما می‌توانید از خودتان یاد بگیرید که چطور اعتماد به‌نفس و خودباوری داشته باشید، و طوری عمل کنید که شانس موفقیت‌تان به حداکثر برسد. تصور کنید دارید خودتان را در تلویزیون می‌بینید. بعد آن «شما»یی که در تلویزیون است یادتان می‌دهد که چطور با خودباوری عمل کنید. خواهید دید که هر چه بیشتر این تمرین را تکرار کنید، بیشتر شبیه آن آدمی می‌شوید که در صفحه‌ی تلویزیون می‌بینید.

خودباوری به معنی تکبر و نادیده گرفتن کمبود‌ها نیست. به معنی کامل دانستن خودتان، همانطور که هستید هم نیست. خودباوریِ شما تمرکز بر چیزی است که خواهید شد. و بخش مهمی از خودباوری حاصلِ دانستن نقطه ضعف‌ها و با آرامش رو به رو شدن با آنهاست.

خودباوری به شما این توانایی را می‌دهد که از اشتباه کردن وحشت نکنید و با شکست کنار بیایید و آن را طوری ببینید که واقعا هست: یک عقب‌نشینی موقت، و نه ابدی. و همانطور که خودباوری‌تان بالا می‌رود، متوجه می‌شوید که مردم هم بیشتر شما را باور می‌کنند. چون نه پرِ جادویی، بلکه قدرت درونی خودتان است که به شما کمک می‌کند تا پرواز کنید.

۷ گام برای رسیدن به خودباوری