ترس بهخودیخود مشکلی ایجاد نمیکند. درواقع مسئله اصلی نحوه واکنش ما در برابر ترس است. وقتی ترس را بهعنوان یک دشمن میبینیم، فرصت رمزگشایی از پیامی که برای ما ارسال میشود را از دست میدهیم و هنگامیکه ترس را بهعنوان متحد در نظر میگیریم، دیگر نیازی به ترسیدن نیست و سودهای بیشتری کسب خواهیم کرد.
همه ما ترس را تجربه کردهایم؛ همه ما در مراحل مختلف زندگیمان با انواع ترس روبرو شدهایم گاهی با آن مقابله کردهایم و گاهی فرار را برقرار ترجیح دادهایم. ترس احساس طبیعی و غریزی در تمام موجودات زنده است که بقای آنها را تضمین میکند. بااینهمه ترس موضوعی پیچیده است که میتوان به هراس (فوبیا) یا اضطراب تبدیل شود وزندگی ما را دگرگون کند.
ترس جایگاهی قدیمی در زندگی بشر دارد. اول بار ترس را حضرت آدم تجربه کرد وقتیکه پس از خوردن سیب ممنوعه و آگاهی بر برهنگی خویش از ترس دیده شدن توسط خداوند، پشت درختان مخفی شد. بدین ترتیب ترس با آگاهی پیوندی قوی دارد: یا نتیجه آگاهی از خطر است یا حاصل ناآگاهی از حقیقت. حاصل آگاهی است مثل وقتیکه از ترس کرونا ماسک به چهره میزنیم و پیامد ناآگاهی وقتی به دعانویس و فالگیر پناه میبریم.
دانشمندان و محققان مطالعات بیشماری راجع به ترس انجام دادهاند و حقایق بسیاری را در مورد ترس بیان کردهاند. بر این مبنا در این درس 7 حقیقت در مورد ترس را بر اساس مطالعات دکتر تئو تسوسیدس با شما در میان میگذاریم. باشد که از ترسیدن نترسید و با ترس خود روبرو شوید.
ترس چیست؟
ترس (Fear) هیجانی بنیادی است که از ما محافظت میکند. احساس ترس از فرآیندی در بدن ناشی میشود و بهوسیله چیزی که میبینیم، میشنویم، لمس میکنیم، میچشیم یا بو میکنیم، برانگیخته میشود. این مناظر، صداها و احساسها میتوانند ناشی از جهان بیرون یا ناشی از تخیلات ما باشند.
به هنگام ترسیدن تغییرات مختلفی در بدن ایجاد میشود که پاسخ ترس را تشکیل میدهند: انتظار آسیب قریبالوقوع؛ تغییرات ظاهری مانند پریدگی رنگ چهره؛ گرد شدن چشم؛ عرق کردن؛ لرزش؛ خشک شدن دهان؛ عوض شدن آهنگ صدا؛ احساس دلهره؛ گریه؛ درجای خود خشک شدن و جنگ یا گریز (اُکانر،۲۰۰۵).
مؤلفههای ترس
ظهور و بروز ترس در بدن دارای چهار مؤلفه است:
1- شناختی (انتظار خطر، افکار، باورها)
2- بدنی (رنگپریدگی پوست، تنیدگی عضلات، چهره بیمناک، تند شدن ضربان قلب، گشادشدن رگها، عرق کردن، توقف ترشح اسید معده، فقدان کنترل مثانه، کاهش ترشح بزاق و خشکی دهان، آزاد شدن کربوهیدرات از کبد)
3- هیجانی (احساس دلهره، احساس مورمور شدن)
4- رفتاری (فرار، اجتناب، میخکوب شدن، پرخاشگری) (روزنهان و سلیگمن، ۱۹۹۵؛ ترجمه سیّد محمّدی، ۱۳۸۱).
ترس بهخودیخود مشکلی ایجاد نمیکند. درواقع مسئله اصلی نحوه واکنش ما در برابر ترس است. وقتی ترس را بهعنوان یک دشمن میبینیم، فرصت رمزگشایی از پیامی که برای ما ارسال میشود را از دست میدهیم و هنگامیکه ترس را بهعنوان متحد در نظر میگیریم، سودهای بیشتری کسب خواهیم کرد.
ما میتوانیم توسط ترس فلج شویم و یا پردازش آن را انتخاب کنیم. اگر روش اول پیشفرض شما باشد، ترسیدن امری مطلوب است؛ اما اگر آگاهانه فرآیند ترس را انتخاب کنید، دیگر نیازی به ترسیدن ندارید.
هفت حقیقت ترس
ترس نداشتن به معنی از بین بردن ترس نیست. این بدان معنی است که چگونه از ترس استفاده کنیم؛ و برای انجام این کار، باید 7 حقیقت را در مورد آنچه با آن سروکار دارید بدانید .
1- ترس نشانه سلامتی استترس پدیدهای پیچیده در عمق مغز شماست. دانشمندان علوم مغز و اعصاب شبکههای متفاوتی را شناسایی کردهاند که از اعماق سیستم لیمبیک تا قشر جلوی پیشانی و پشت سر میروند. وقتی این شبکهها ازنظر الکتریکی یا شیمیایی تحریک شوند، حتی در صورت عدم عامل ترس باعث ایجاد ترس میشوند.
احساس ترس نه غیرطبیعی است و نه نشانه ضعف: توانایی ترسیدن بخشی از عملکرد طبیعی مغز است. در حقیقت، کمبود ترس ممکن است نشانه آسیب جدی مغز باشد.
2- ترس سطوح مختلفی داردترس تجربهای ذاتاً ناخوشایند است که میتواند طیفی از خفیف تا فلجکننده را در بر گیرد. از پیشبینی نتایج یک معاینه پزشکی تا شنیدن اخبار یک حمله تروریستی مرگبار. حوادث هولناک میتواند اثری دائمی در مدار مغز شما ایجاد کند که برای مداوای آن به کمک حرفهای نیاز داشته باشد. بااینحال، در سایه ترس زیستن و نگرانی مداوم و ناامنی روزمره میتواند با تبدیلشدن به استرس مزمن ، یا اضطراب بهمرورزمان بهصورت آرام اما جدی بهسلامت جسمی و روانی شما آسیب برساند.
3- ترس آنقدر که فکر میکنید، غریزی نیستبخش از ترس غریزی، بخشی تجربی و بخشی آموزش دادهشده است.
بعضی از ترسها غریزی هستند: بهعنوانمثال درد به دلیل پیامدهای آن برای بقا باعث ترس میشود.
ترسهای دیگری تجربی هستند: ما یاد میگیریم که از افراد، مکانها یا موقعیتهای خاص به خاطر ارتباطات منفی و تجربیات گذشته ترس داشته باشیم.
بهعنوانمثال، یک حادثه تصادف ممکن است هر بار که به یک قسمت از خیابان نزدیک میشوید در شما ترس ایجاد کند.
ترسهای دیگر آموزش داده میشود: هنجارهای فرهنگی غالباً حکم میکنند که آیا باید از چیزی ترسید یا نه. بهعنوانمثال، چگونه از آزار و اذیت برخی از گروههای اجتماعی (کارتنخواب/معتاد/ یا برخی اقلیتهای قومی) بترسید زیرا جامعه تصوری از خطرناک بودن آنها ایجاد کرده است.
4- برای ترسیدن نیازی نیست حتماً درخطر باشیدترس نیز تا حدی تصور میشود و بنابراین میتواند در غیاب چیزی ترسناک به وجود آید. در حقیقت، ازآنجاکه مغز ما بسیار کارآمد است، ما از طیف وسیعی از محرکها میترسیم که ترسناک نیستند (ترس شرطی) یا حتی وجود ندارند (اضطراب پیشبینی). ما به دلیل آنچه تصور میکنیم ممکن است اتفاق بیفتد، میترسیم.
برخی از دانشمندان علوم مغز و اعصاب ادعا میکنند که انسانها به دلیل توانایی یادگیری، تفکر و ایجاد ترس در ذهن ما، ترسناکترین موجود روی کره زمین هستند؛ اما این ترس کمعیار و بیهدف میتواند به اضطراب مزمن درباره چیزی موهوم تبدیلشده و ناتوانکننده شود.
5- هرچه بیشتر بترسید، چیزهای ترسناکتری به نظرتان میآیداگر از قبل در حالت ترس هستید، از طریق فرایندی به نام تقویت، پاسخ ترس شما تقویت میشود. وقتی شما بیمقدمه میترسید، حتی اتفاقات بیضرر هم ترسناک به نظر میرسند. اگر در حال تماشای یک فیلم مستند در مورد عنکبوتهای سمی هستید، قلقلک ناشی از نخ پیراهن در گردنتان شما را ترسانده و از جا میپراند. یا وقتی از امنیت شغلی خود نگران باشید، وقتی رئیس شما حتی برای یک جلسه معمولی شما را فرامیخواند، بیشتر عرق خواهید کرد.
6- وقتی ترس حاکم است چهکار میکنیموقتی ترس بر اعمال ما حاکم میشود با چهار حالت مواجه میشویم: متوقف میشویم، مقابله میکنیم، فرار میکنیم، یا وامانده در ترس فرومیرویم و خود را سرزنش میکنیم.
توقف؛ یعنی از انجام کار بازمیمانیم و بر روی نتایج منفی احتمالی متمرکز میشویم. مثلاً وقتی میفهمیم قرار است تعدادی از کارکنان شرکت را اخراج کنند،از هر اقدامی باز میمانیم و روی این فکر تمرکز میکنیم که اگر ما نیز جزءِ لیست باشیم، چه کنیم؟
مقابله؛ (روبرو شدن) با موضوع ترس مواجه میشویم. مثلاً نزد رئیس شرکت می رویم و توضیح می دهیم که چرا من نباید از کار برکنار شوم.
فرار؛ به جای هر اقدامی از عامل ترس رو می گردانیم و دنبال گریزگاه میگردیم. مثلاً بدون هیچ اقدامی حتی صحبت کردن با سایر همکاران، به جستجوی کار دیگری میرویم.
وامانده؛ در این حالت نه میجنگیم نه فرار میکنیم، در ترسی مدام فرومیرویم و شروع به سرزنش خود میکنیم. مثلاً در مورد اخراجها دچار وسواس میشویم بدون هیچ اقدامی شروع به نشخوار وقایع و سرزنش خود میکنیم تا دلیلی برای اخراج خود پیدا کنیم. واماندگی در حالت ترس میتواند منجر به ناامیدی و افسردگی شود.
7- هرچه تهدید واقعیتر باشد، اعمال شما قویتر استما در برابر تهدیدهای واقعی و خیالی واکنش متفاوتی نشان میدهیم. تهدیدهای خیالی باعث فلج شدن میشوند. ترس از همهچیزهای بدی که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد یا نباشد، شما را بسیار نگران میکند اما اقدامی نمیکنید. شما در حالت ترس گیرکردهاید، غرق درگیری با ترس خود هستید اما نمیدانید چهکاری باید انجام دهید. از طرف دیگر تهدیدهای واقعی باعث ایجاد شجاعت میشود. هنگامیکه تهدید قریبالوقوع و قابلشناسایی است، بلافاصله و بهسرعت وارد عمل میشوید. به همین دلیل است که افراد پس از یک ترس جدی برای سلامتی (بهعنوانمثال، حمله قلبی) احتمال بیشتری دارد که عادتهای غذایی خود را تغییر دهند تا وقتیکه فقط آمار مربوط به اثرات مخرب غذاهای سرخشده را میخواند. اگر میخواهید نیروهای خود را بسیج کنید، باید خود را در معرض خطر قرار دهید.
خلاصه آنکه: از ترسهای خود نترسیم؛ با آن روبرو شویم؛ یا بر عاملِ ترس خود غلبه میکنیم یا مغلوب آن میشویم؛ در هر حال، از ترس رهایی مییابیم و خلاص میشویم. در ترس زیستن، مایۀ ناخرسندی و افسردگی است.